آیت الله علم الهدی: کارگر باید لذت آسایش و رفاه را در خانواده خود تجربه کند آغاز فرایند مشاهده و تأیید سوابق تحصیلی داوطلبان کنکور (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) دستگیری بازرس قلابی رانندگان اتوبوس‌رانی در مشهد اختصاص ۴۶۰۰ میلیارد تومان اوراق مشارکت به بافت فرسوده مشهد و ادامه خط ۳ مترو مروری بر ورود رشته روان‌شناسی به مشهد و ایجاد نخستین مراکز رسیدگی به بیماری‌های روحی استاندار خراسان‌رضوی: شورا‌ها نماد حضور مردم در مدیریت کشور هستند وضعیت دیزدر، باز هم پیچیده‌تر | حق و حقوق بهره‌بردار هم به ابهامات پرونده معدن دیزدر اضافه شد نژادحسین: توسعه ورزش حاشیه شهر، در دستور‌کار شورای اسلامی است رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: کار شورا یک فضیلت انسانی است + فیلم نائب رئیس شورای عالی استان‌ها: باید نگاه ساختار سیاسی ما به شورا‌ها تغییر کند اعمال قانون ۱۸۵۱ دستگاه خودرو حادثه ساز در مشهد | ۵۱ دستگاه خودرو متخلف توقیف شدند (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) برگزاری سی‌وسومین نشست مدیران عامل سازمان‌های سیما و منظر کلانشهر‌های کشور در مشهد راهبرد‌های شورای ششم با تمرکز بر مردم پیش‌بینی بهره‌برداری از بوستان بانوان طرق تا پایان سال ۱۴۰۳ کیفیت هوای کلانشهر مشهد در آستانه وضعیت هشدار قرار گرفت (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) انتخاب شورا‌ها گامی به سوی تحقق کامل قانون اساسی است نظری: شوراها برآمده از اراده مردم و زمینه‌ساز حضور آنها در اداره امور هستند اینفوگرافی | شورای شهر مشهد به نمایندگی از مردم چه کرده است؟ ویدئو | نژاد حسین: هدف گذاری دقیق عمرانی در شورای ششم، یک خواست آگاهانه برای مردم بود
سرخط خبرها

امان از آن قیچی کج

  • کد خبر: ۱۱۸۵۰۷
  • ۰۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۵
امان از آن قیچی کج
سلمان نظافت یزدی - شاعر و روزنامه نگار

حاشیه میدان طبرسی سر نبش کوچه سیابون امروز آدرس یک ساختمان بلند و بالاست، اما روزگاری آدرس آدم‌های زیادی در نانوایی سنگک، پلاستیک فروشی اصغرِ مُلاباجی، اسباب بازی فروشی آقای نخودی و سیرابی فروشی آقارضا بود. آقا رضا زودتر از همه این آدم‌ها مُرد. او قبل از اینکه آدرسش محو شود، مُرد.

آقارضای سیرابی با آن قیچی کجش که بیشتر کاسب‌های آن راسته را در عصر‌های تابستان میان شلوغی بی اندازه کوچه سیابان (سیاه آب یا سیابون) سیر کرده بود، برای زائران زیادی با دست‌های پر از عروسک و نبات و شکلات راه راه مشهدی، سیرابی داغ برش زده بود و رویش آبلیمو ریخته بود تا برای ادامه روزشان جان بگیرند، قبل از اینکه نوسازی شروع شود، مرد.

آقارضا سیرابی صبح می‌رفته دنبال سیرابی تازه یا از کشتارگاه برمی گشته که یک ماشین می‌کوبد به او و هندای هفتاد قرمز رنگش، به او و خورجین‌های پر از سیرابی اش و بعد همان سر تیر جان می‌دهد.

شاید آن قیچی کج و تیز هم همراهش بوده آن لحظه، همان قیچی کج و تیز که گاهی صدایش را در سرم می‌شنوم. آن قیچی شاید بیست سال پیش گم شد، اما پس چرا در سر من زنده است؟

آن قیچی بعد‌ها برای من شد نماد نوسازی، افتاد به جان کوچه‎های اطراف حرم، به جان خانه‌های اطراف حرم، افتاد به جان قبر میر، افتاد به جان سیابون، افتاد به جان نانوایی عراقی ها. زائر‌ها و کاسب‌ها داشتند در آن کوچه خرید می‌کردند، چانه می‌زدند و آن کنار صدای «آقاجون قربونتم، آخه من مهمونتم...» از ضبط قدیمی نوارفروشی پخش می‌شد را بُرید و گم کرد.

آن قیچی آدم‌ها را تبعید کرد به آلبوم‌های عکسشان، کوچه‌های قدیمی را تبدیل کرد به خاطراتی دور، آب انبارها، حمام‌ها و هرچیزی که‌ می‌شد با آن به برشی از مشهد قدیم رسید را بُرید.

تابستان‌های زیادی را در آن کوچه جلو مغازه پلاستیک فروشی اصغرِ مُلاباجی چرخیدم، وقتی آن قیچی به راه افتاد من نوجوان بودم و‌ نمی‌دانستم، کوچه‌ها و آدم‌ها اگر بمیرند و قیچی شوند، از بین نخواهند رفت، می‌روند گوشه‌ای در سرت پنهان می‌شوند و بعد به یادت می‌آورند که حاشیه میدان طبرسی سر نبش کوچه سیابون آدرس جایی است که بخشی از خاطرات چند تابستانت در آن دفن شده است و بعد با آدم‌هایی روبه رو می‌شوی که هرکدام یک تکه از خاطراتشان را قیچی نوسازی بریده است.

امان از آن قیچی کج

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->